Tuesday, December 10, 2013

تنها به تعلیق درآوردن ژوندون راه حل نمیتواند


تنها به تعلیق درآوردن ژوندون راه حل شده نمیتواند

اگر روند اصلاح سازی رسانه ها تنها به بسته کردن ژوندون ختم شود پس به تحقیق که دولت تصمیم بر ایجاد نظم و تطبیق قانون را برای منظم سازی رسانه ها را ندارد، بل این هم همان جنگ گروهی و حزبی است که در درون دولت میان کارمندان جریان دارد و خصومت های دوران جنگ خود را با پالیسی های گوناگو در برابر یکدیگر با استفاده از موقف و چانسهای دولتی براه میاندازند. برای ایجاد نظم رسانه ای نباید یکی از طرف ها را بربست و دیگر طرف های درگیر همچو کابل پرس و بعضی کارشناسان دیگر که برملا و آشکار به شخصیت های تاریخی و به قانون اساسی افغانستان اهانت و توهین میکنند به حال خودشان گذاشت، زیرا این کار باعث بروز عقده های هر چه بیشتر در میان تماشاگران پشتون تلویزیون تمدن میشود حتا کسانانکه با برنامه های این رسانه مخالف هم بودند خود را در یک حالت انزوای حقوقی میابند زیرا این یک سیاست قطبگرایانه است که در مورد در اذهان عامه تصور خطور میکند که در افغانستان فقط یک گروه قابل جزا است نه دیگر ها که این خود خوبترین وسیله برای ایجاد بینظمی در دست دشمنان بیرون مرزی افغانستان شده میتواند.

Monday, December 9, 2013

مجرم څوک دی؟ افغان یا د هغه قومیت! مجرم کیست؟ افغان یا ملیتش!

 !مجرم څوک دی؟ افغان یا د هغه قومیت


په افغانستان کښی مجرم یواځی افغان دی نه پښتون نه تاجک نه هزاره نه ازبیک او نه هم ... .
په افغانستان کښی مجرم یواځی په ملی او رسمی هویت باید     وپېژندل شي نه د ملیت او توکم پر بڼسټ او هغه فقط (افغان مجرم) دی، په ځانګړي توګه کله چې یو سړی د خپل قوم په اصل تخلص نه کوي.

هر څوک چې مجرم ته د هغه د قومیت او ملیت پر بڼسټ هویت ورکوي هغه د بی اتفاقی او فاشیزم په پیاوړتیا کښی مرسته کوي چې دا کار د افغانستان افغان، ورور، برابر، درانه او سپیڅلی قومونو سره ملی اهانت او خیانت دی.


مجرم کیست؟ افغان یا ملیتش! 

 در افغانستان مجرم تنها افغان میباشد نه ازبک نه هزاره نه تاجک نه پشتون و نه هم ... .  
مجرم در افغانستان باید و باید از دریچه هویت رسمی اش شناخته شود یعنی (افغان مجرم) نه از دریچه قوم و ملیتش مخصوصآ در صورت که شخص به نام ملیت و نژاد آبائی خود تخلص نمیکند.
 هر آنکس که مجرم را بر مبنای وابستگی های قومی و ملیتی اش میپندارد پس به تحقیق که یک گام در راستای بی اتفاقی و برتری جوئی اجتماعی به پیش رفته است که این خود خیانت و اهانت ملی در برابر اقوام شریف، نجیب، برادر و برابر افغان افغانستان مباشد.

Monday, December 2, 2013

بحثی شناسنامه های برقی و پوهنتون-دانشگاه افغانی در فکاهی

 بحث شناسنامه های برقی و پوهنتون-دانشگاه افغانی در فکاهی

 روزی یک خاله گک پیر و بیچاره در دام دیو وحشتناک میافتد و دیو برای خاله گک میگوید که در سر هوای خوردن او را میپروراند، اما قبل از این که کار خاله گک را تمام کند به او میگوید که آخرین آرزویت چی است تا برآورده کنم؟

خاله گک را زخم در پا بود که از بابت پیشرفته شدن آن زخم سوراخ شده بود، و برای دیو میگوید که دیو اگر میخواهد او را بخورد پس باید به تداوی زخم او بپردازد و هرگاه که سوراخ پای بسته شد پس میتواند که او را بخورد.
دیو شرط را قبول کرد و شروع به تداوی کردن زخم سوراخ شده خاله گک کرد و بشکل دوامدار به پکه کردن توسط پکه دستی پرداخت تا زخم جور شود.
اینجاست که خاله گک در خواب غرق میشود و در جریان خواب گوز خاله گک میرود.
دیو از این رفتن گوز سخت عصبانی میشود و پکه را بر زمین میزند و میگوید! هنوز یک غار و سوراخ این خاله بسته نشده که جای دیگر هم سوراخ شد. من که نمیتوانم سوراخ های خاله را یکی پی دیگر به تداوی بگیرم و همینجاست که خاله گک را یک لقمه خام میکند و خود را از تداوی غار ها خلاص میکند.
نتیجه گیری:
حال در افغانستان هنوز بحث پوهنتون دانشگاه بچه گور یکطرفه نشده که بحث این شناسنامه های برقی بلند گرفته است. حال ما تا چیوقت انتظار بکشیم که دانشگاه را فلانی بپذیرد و شناسنامه را فلانی. قریب مانده که از امی هردویش تیر شوم.

Sunday, December 1, 2013

سند امنیتی باید امضاء شود وگرنه کرزی خائن ملی هست یا نیست

! سند امنیتی باید امضاء شود وگرنه کرزی خائن ملی هست یا نیست

نمیدانم که اگر سند امضاء شود و امرکایی ها ده سال دیگر بالای زن و آولاد ما حق و نا حق بدون در جریان قرار دادن نیرو های امنیتی ما دست ببرند و بکشند و به خاک و خون بکشانند، خطر و تحدید طالب و القایده با وسایل حملات خودکش و مین گزاری هم دوام پیدا کنند و بیشتر شوند و صد ها انسان بیگناه و مظلوم دیگر را همچو همین دوازده سال گذشته از بین ببرند که ما همه از نزدیک شاهدش هستیم و همین ملوک الطوایفی غیر رسمی امروزی که هر ولایت را یک شخص یا یک فامیل یا یک دهکده از آن پدر خود میداند و همه را غصب کرده میخورد خلاصه ... ها ادامه پیدا کند، در آنصورت نمیدانم ملت بر حقم که امروز تآخیر در امضاء این توافقنامه امنیتی را از جانب کرزی خیانت ملی و چنین وچنان خطاب میکنند برای جواب خود به این کشور و مردم آن چه را خواهند پیش کرد. آیا آنوقت هم کرزی را و ولسمشر وقت را ملامت خواهند کرد که به کشتار دسته جمعی و به جنگ عمومی علیه پاکستان نمیپردازد؟ یا باری هم فکر خواهند کرد که در خوستار های امضاء بیدرنگ از ولسمشر کرزی آنها ملامت بوده اند نه کرزی؟

Wednesday, November 20, 2013

طرح زبونپرور برای بقای افغانستان

طرح زبونپرور برای بقای افغانستان

ننګینترین وضعیت را در جهان امروزی ما افغانها داریم.

هیچکسی نیست که به دفاع از این ملت برخیزد، اگر تیم موافق به دولت و گر تیم مخالف به دولت هست، پس همه در رآس یک بی همتی عمیق قرار دارد. همه از برای بقای قدرت نسبی خود دهن خود را بسته و خود را در نهایت بیغیرتی در بیخبری انداخته که گویا همه چیز درست میشود اگر او به... و اینکه هر قدر بکشند مارا پس فرق ندارد زیرا افغانها برای تآمین امنیت منطقه و اقتصاد سیاستمدار های خود به ازبین رفتن و نابود شدن خو کرده اند و در حال حاضر هم باید این افتخار تاریخی را زنده نگاه بدارند.

زبون اندیشی:
اگر نیرو های خارجی از کشور بیرون شوند پس افغانها دوباره به جنگ برمیخیزند و کشور های همسایه مداخلات خود را ادامه میدهند. بنآ به هر صورت نیرو های خارجی را باید نگاه کرد. 
حال سئوال این است، که یعنی این کشور دیگر از خود برای بقای خود توان دفاع دارد یا خیر. 

بقای دولت: 
برداشت مثبت از تاریخ برای پایه گذاری برای بقای افتخار های آن، ایجاد خط سیر محکم سیاسی و جهانی، ایجاد مسیر واحد فکری، غالب آمدن در برابر تحدید های داخلی و دفاع جشمگیر در برابر تحدید های بیرونمرزی.
این همه مسائل جمله فوق که دیگر وجود ندارد.
بنآ! داشتن یک کشور بنام افغانستان فقط در پرتو نور نظامی نیرو های کشور های بزرگ جهان امکانپذیر است و بزرگان تصمیمگیر این کشور (مخالفین و موافقین سیاسی) به این حقیقت پی برده اند و هیچگاه نمیگذارند که کشورشان از بین برود.

ملت زبونپرور زبون، زبونتر و زبونترین میشود:
خوب حالا جان سخن در آنجاست که کشور ما در فقدان تمام نقاط تذکر یافته در بقای دولت قرار دارد، و همین موضوع بزرگان کشور را وامیدارد که فقط و فقط به راهکار های زبونانه ای برای بقای کشور پر افتخارشان که دارای پنجهزار سال تاریخ تمدنگرا است فکر کنند، و دقیقآ همین موضوع را ملت های غیور و پر افتخار این سرزمین ما نیز درک کرده اند و به همین لحاظ به شکل عالمانه و افتخار آمیز به حمایت از بزرگان سیاسی کشور خود میپردازند تا باشد که کشور ما برای بقای خود از شر دشمنان منطقوی که توسط عناصر خودفروخته افغانستان در افغانستان دست بالا و قوی دارند نجات یابد. و اینکه با گذشت هر روز به زبون، زبونتر و زبونترین ملت های جهان امروزی تبدیل میشوند هیچ مشکل را ایجاد نمیکند زیرا آنها از قبل میدانند که امروز باید مصلحت را پیشه کرد و از راهکار های زبونانه ای سیاسیون کشور خود یا بطور فشرده قوم و ملت خود باید دفاع  کرد زیرا در برابر دسته های بزرگ خود فروخته کشور فقط خود را به خریداری بزرگ فروخته میتوان مقاومت کرد که ما امروز به همان کار مجبوریم. 

نتیجه گیری:
خوب از متن کوتاه فوق چنان بنظر میرسد که افغانها امروز در مبارزه برای بقای ناموس ملی شان که افغانستان است قرار دارند و میدانند که بقای یک کشور باعث بقای هویت، فرهنگ، زبان، تاریخ، اصل و نسب و دیگر تمام افتخارات آن کشور میشود.
در چنین یک حالت که تمام مشروعیت بقای یک تاریخ در وجود نیرو های خارجی و بیگانه محدود میشود پس یگانه راه همین است که هر آن حرکت که از جانب نیرو های خارجی سر میزند با جبین گشاده باید پذیرفت، فدا کاری کرد و قربانی داد حتا اگر به از دست دادن بسته فامیل هم تمام شود باز هم باید این را همچو زهر مقاتل نوشید و پیش رفت زیرا تا دوران که از جانب طرف های بزرگ سیاسی کشور وضعیت 
.حاضر قابل قبول است راه دیگر وجود ندارد 
بدین ملحوظ حال بحث که امروز میان امریکا و افغانستان بر سر صلاحیت قضائی سربازان امریکائئ و داشتن حق برای داخل شدن و تلاشی کردن خانه ها و سر زن و فرزند ما چیزی هست که افغانان باید در لویه جرګه مشورتی همچو زهر مقاتل بنوشند و با جبین گشاده بپذیرند تا باشد که ما افغانها بتوانیم کشور خود را از ازبین رفتن نجات بدهیم زیرا ما در تاریخ گذشته خود رواداری کشور های همسایه خود را خوب تجربه کرده ایم و به هیچ عنوان دیگر آماده نیستیم تا بگزاریم که ایشان بالای سرنوشت ما تصمیم بگیرند زیرا در صورت داشتن بادار خارجی راه عقلانی همان باشد که بادار هرچه قویتر و خوبتر داشته باشیم تا گرسنه و تنگبین.  



اگر کسی از نوشته ام دلگرفته میشود پس معذرت میخواهم.

محمد علی "سمیع"  بوداپست  

Saturday, November 2, 2013

همجنسگرائی در افغانستان، و نعمت سادات


 نوت: از خانم ها و آقایان که پوچگویی های افغانی را دوست ندارند جدآ تقاضا به عمل میاید تا به خوانش این متن نپردازند زیرا در این جا از پوچگویی های دور از ادب زبان عامیانه و فولکلور دری افغانستان استفاده شده است.
  
ده روز اخیر ماه اکتوبر سال میلادی 2013 از جمله روز های تاریخی افغانستان به شمار میرود. محتوای اصلی که این ایام را برای مردم شگفتی زده کرده است، حضوریابی جناب نعمت سادات به صفت اوفغان، مسلمان و همجنسگرا در پرده ها و صفحه های رسانه های خبری داخلی و بین المللی میباشد.
همچنان نعمت سادات در لابلای کانفرانس رادیوی خود میگوید که او در یازده سال گذشته با بیشتر از دوصد تن قرابت جنسی نموده است و همچنان میافزاید که دیگر هیچکس نمیتواند از او سوال کند، که نعمتی چرا ازدواج ننموده ای حتا در فامیل هم نه زیرا او میگوید که دیگر خیلی خود را خوش احساس میکند که این راز را افشا نموده است و بار گران را از شانه های خود دور کرده است، او گفته است، که در افغانستان هم همجنسگرائی به شکل سرسام آور وجود دارد.

محترم نعمت سادات میگوید، که او میخواهد که نمونه و رهبر خوب برای نسل جوان افغانستان باشد و همچنان در دفاع از خود در مورد ملا ها و جهادی ها صحبت میکند، که آنها نه همجنسگرائی را و نه هم قرابت به زنها را کار خوب میدانند، اما در عین حال خود ایشان در ترویج همجنسگرای که بر مبنای تجاوز استوار است سهم بسزای را دارا میباشند، که مردم افغانستان تا به حال معلوماتشان در مورد کم است و همجنسگرا بودن را همان تجاوز میدانند که در کوچه و بازار افغانستان در حق نوجوانان کشور صورت میگیرد، که این چنین نیست. همجنسگرائی نه به معنی تجاوز است، بل به معنی خواست انفرادی یک شخص در انتخاب روند زندگی برای شخص خودش. که نعمت سادات این را پشتی بانی میکند.[1]
در اینجا چند نکته باید مورد غور قرار داده شود.

نقطه مهم که تا حال در مورد رخداد نعمت سادات مد نظر گرفته نشده است، همان تفاوت تخنیکی در تعریف اصطلاحی کلمه همجنسگرائی در میان افکار مردم افغان و دنیا غرب میباشد.

اولتر از همه باید به تعریف و تفکیک کلمه و طرز استفاده آن در افغانستان و کشور های غربی باید پرداخت، چنانچه نعمت سادات هم به آن اشاره مینماید.

 در افغانستان فرهنگ همجنسگرائی به منوال کشور های غربی قرار ندارد، در کشور های غربی تفاوت میان همجسگرایان در داشتن موقف است نه در چیزی دیگر. زیرا در یک جوره همجنسگرا یکی آن فاعل (اکتیف) و دیگر آن مفعول (پاسیف) میباشند یا به نحو دیگر اگر بگویم که یکی آن نقش مرد و دیگر آن نقش زن را میداشته باشند که کسیکه در نقش زن میباشد در او دیگر خواهشات مردی وجود نمیداشته باشد حتا که این طبقه در نهایت به تعغیر جنسیت پرداخته خود را زن هم میسازند و همچنان مرد آن دیگر هیچ نوع تمائل به جنس مخالف خود نمیداشته باشد. چنانچه در صحبت های محترم نعمت سادات هم دیده میشود که کلمه ایزک را چند بار بکار میبرد، یعنی او از جمله همجنسگرایان پاسیف میباشد. اما در افغانستان این کلمه با چنین معنی و برداشت فوق الذکرش قابلیت مقایسه را ندارد، به جز از چند مورد که اصلآ در صورت گرفتن احصائیه هم نمیتوان آنها را پیدا و درج کرد.

حال اگر به محتوا بیائیم ، پس باید گفت که در افغانستان به جای کلمه همجنسگرا،
 برای شخثص فاعل: از کلمه های همچون بچه باز، بچه خوش، بچه غوپ یا دوپ، کدنی، کونگای، سمبه ایی، کاته و ... استفاده میشود.

برای شخص مفعول: از کلمه های همچون قیف، واشل، دادنی، کونی،سرخم، چشم خم،معامله ای، پشت، لغتی، بیریش، در دوران جنگ ها به نام زن محاربوی و... استفاده میشود.
در میان این دو گروپ، گروپ اول از لحاظ مقایسوی در موقف خوبتر قرار دارد و در مجالس میان دوستان خود با سر بلند هم صحبت میکند و این کار را جز از افتخارات مردانگی خود دانسته به درمیان گذاشتن مسائل که با مفعول ها انجام داده است میپردازد، اما گروپ مفعول مطلقآ در یک موقف پائین، خراب، با سرخم با نامردی تمام به ادامه زندگی میپردازد.

این در حالیست که افراد هر دو گروه با داشتن چنین عادات غیر انسانی و طبعیی همواره پی داشتن روابط با جنس مخالف خود هم میباشند، شوق داشتن خانواده را در سر میپرورانند و برای ازدواج فقط دختر باکره یا به اصطلاح وطنی نازده را آرزو کرده به زنی میگیرند. این گروه حتا بعد از عروسی هم به ادامه داشتن قرابت جنسی با همجنس خود ادامه میدهند، همچون بچه باز های که در کوچه و بازار مشهور هستند. و بیریش ها یا به اصطلاح عام کونی ها هم مانند کاته های خود به ازدواج میپردازند و کسی را به زنی میگیرند. در اغلب جاها در مورد بیریش ها یک مفکوره وجود دارد، که بیریش چون در خانه های کاته های خود آزاد تر رفت و آمد میداشته باشند اکثرآ با خانم، خواهر، دختر و مادر کاته های خود ارتباط نامشروع قایم میکند و از این طریق به ارضاء ضوریات جنسی خود میپردازد، در افکار مردم عام کشور ما چنان هم چیز ها وجود دارد که در مورد چنین روابط ها میان بیریش و یکی از عضو فوق الذکر خانواده جناب کاته هم معلومات میداشته باشد اما برایش قابل قبول میباشد. بدین لحاظ! اکثر انسان های مفعول که در سنین بالا میرسند بعد از ازدواج دست از دادن کون کشیده به زندگی عادی میپردازند، اما طعنه و بدنامی دوران طفلیت و نوجوانیشان همیش باعث کوچک شدن شخصیتشان شده مانع پیشرفت در زندگیشان میشود.

در افکار عامه مردم افغانستان یک مورد دیگر هم وجود دارد، که هر کسی که در حال حاضر فاعل یا کونگای است و با مفعول ها یا کونی ها فعل بد قرابت جنسی را انجام میدهد، در اصل او قرض های دوران جوانی خود را دوباره جمع میکند. یعنی بعد از گزرندان دوران مفعولیت و پشتگری خودش در موقف فاعل ظهور نموده از مفعول ها استفاده مینماید.

خوب در کل بچه بازی افغانستان برای عام و خاص در افغانستان معلوم است که به چه شکل و به کدام رقم وجود دارد و حتا در اجتماع های کوچک و بزرگ اشخاص مربوط این جریان غیر انسانی را هم درست میسشناسند، که کی فاعل و کی مفعول است زیرا در سائر نقاط افغانستان رقصاندن بچه و دائر کردن محافل بچه بازی یک امر عادی و جز جدا ناشدنی محافل خوشی، عروسی و اجتماعی میباشد، که حتا طبقه اناس اجتماع هم در جریان کامل میباشند، و داشتن بچه بیریش خوب هم یک افتخار برای شخص که به نام کاته یاد میشود، است.

حال اگر نمونه گیری همجنسگرائی را از محافل بچه بازی شروع نمائیم پس شاید یک رقم خیلی بزرگ از مردم افغانستان را در خواهیم یافت که در مجالس بچه بازی اشتراک ورزیده از تماشای بچه که در لباس و فیشن زنانه رقص مینماید لذت میبرد، که در آن از طبقات و از سنین مخالف شریک میباشند، از قبیل محاسن سفیدان، میانسالان، جوانان و در بعضی مواقع حاجی صاحبان و افراد پر آوازه و متنفض اجتماع های کوچک و بزرگ کشور ما که در حقیقت این کار باعث به تزلزل درآوردن افتخارات گوناگون کشوری میشود که داعی برای افتخارات پنجهزار ساله و اسلامی اش در میان کشور های منطقه میباشد. این نقطه اساس را محترم نعمت سادات رهبر یکطرفه و بی نفوس همجنسگرایان افغانستان در مدت زمان کوتاه که در افغانستان بسر برده است متوجه شده است. به همین ملحوظ دست به مبارزه در برابر چنین روند های جاری در افغانستان  زده است زیرا میخواهد که موقف رهبری یک گروپ بزرگ اما مغلق را بدست گرفته افتخار تاریخی را کمائی کند.

نعمت سادات فکر میکند که او چیزی را در مورد افغانستان کشف کرده که تا به حال در جامعه افغانی عام نشده است. اما نظر به چشم اندازی های اندک که در فوق در ارتباط به روند عمومی همجنسگرائی در هردو طبقه فاعل و مفعول انجام دادیم، دیده میشود که نعمت سادات به هیچ وجه نمیتواند که به صفت یک نمونه و رهبر برای همجنسگرایان افغانستان تبدیل شود، زیرا در افغانستان فرهنگ همجنسگرائی به شکل خیلی مغلق وجود دارد که آنرا نه باید همجنسگرائی گفت، بل چند و چندینجنسگرای باید گفت، زیرا در افغانستان هیچ نوع سرحد و حدود در مورد تعین پارتنر برای رفع غریضه جنسی تا به حال تشریح و محدود نشده است. در بیشتر نقاط اقفانستان جوانان هنگامیکه به سنین جوانی میرسند، در قدم اول برای ارضای غریضه جنسی به قرابت جنسی با حیوانات احلی موجود در خانه و کوه و کمر میپردازند، از قبیل ماچه خر و کره ماده آن، مادگاو و گوساله ماده آن، بیطل و یابوی ماده آن و حتا گوسپند میش که ادامه این مجامعت ها با جنس غیر انسان به تجاوز های جنسی بالای نوجوانان تآمیم میابد که افراد دخیل در این جریان در اغلب جاها خود شکار شده، کونباخته و با تجربه میباشند که به منحرف ساختن دیگر نوجوانهای شهر و منطقه با استفاده از وسائل گوناگون میپردازند.

امروزه در شهر های کشور جوانان منحرف و بد اخلاق که در دوران نوجوانی صد کون را از یک پاچه داده اند، بشکل سیستماتیک و مافیائی به تشکیل گروپ های از افراد لچک و بی بند و بار پرداخته منظم به بیراحه کشاندن نوجوانان شهری به اشکال و تکتیک های مخالف میپردازند، که در اکثر جاها از طرف مقامات بینهایت بلند رتبه دولتی هم حمایه و دفاع را برخوردار میباشند. 

بنا بر همین ملحوظ است که کمیسون حقوق بشر اقغانستان در مورد تحقیقات سرتاسری در مورد بچه بازی اقدام میکند و در حال که این فرهنگ را خلاف اسلام و جامعه افغانی یک پدیده شوم میپندارند، میگویند که این پدیده هم همچو قتل های ناموسی خیلی رایج شده هست که در جامعه افغانی روی آن صحبت نمیشود. خانم سمر افزود که مساله جدیی دیگر این است که احتمالآ در افغانستان هم رخ می دهد اینها افراد بسیار عقده یی بار می آیند و تلاش میکنند کاری را که سر خود شات شده سر یک طفل دیگر کس دیگر تطبیق بکنند تا احساس بکنند که انتقام گیری کرده، یا برای خود شخصیت دوباره داده که این بسیار خطرناک است".[2]

در کل تفاوت در میان همجنسگرائی نوع افغانی و خارجی در یک نقطه خلاصه میشود، که در کشور های غربی همجنسگرا شدن راه است که توسط خود افراد بنا بر خواهش های جنسی و انفرادی بدون اعمال فشار و تجاوز صورت میگیرد و یک انسان خود به خواست خود راه مردانه بودن و نبودن خود را با هوشمندی کامل انتخاب میکند. اما در افغانستان بر عکس اکثریت کامل همجنسگرایان (که در آوان جوانی کونی و بعد از کلفت و درشت شدن جسم شان کونگای) بشکل ناخواسته به این عمل که از اول تا آخر از نظر اخلاقی برایش زشت و نادرست میباشد دچار میشود. در افغانستان تفاوت کار در این است که هر کونی یا پشت علاقمند برای یک زندگی سر بلند و مردانه میباشد، اما این که به اثر تجاوز های گوناگون به دادن کون مجبور میشوند آنرا نمیتوان همجنسگرا تلقی کرد، زیرا تا زمانکه یک انسان به شکل عام همچون نعمت سادات اعلان ننماید که او همجنسگرائ فاعل یا مفعول هست، نمیتوان کسی را بدین نام خواند. به همین لحاظ  در افغانستان این طبقه در حالت فلاکتبار بسر میبرد.

حال با در نظر داشت تمام جوانب کونگای و کونی بودن های افغانی در جواب ادعای نعمت سادات باید گفت که در افغانستان در صورت دستیابی به همچون بچه دخترشکل به مانند او که به خواست خودش این کار را میکند، بسیاری از مردم از کردن یک دست کون دریغ ننموده یک سمبه خود را میکنند، که در اینجا نعمت سادات بشکل ناخود آگاه و با دل پاک در افغانستان با هر کسیکه که روبرو شده فکر کرده که او هم همجنسگرا است، در حالیکه این یک اشتباه بزرگ نعمت سادات بوده و فقط در هر جا مردم تیله ای خود را سم کرده افتخار کون کردن استاد پوهنتون را از آن خود کرده اند و بس، که در چنین یک موقع شخص که آغشته به این عمل نباشد هم به داشتن چنین یک افتخار خواهد پرداخت.

در اخیربشکل کوتاه باید گفت که نعمت سادات نباید درخواب رهبری همجنسگراهای افغانستان باشد زیرا با در نظرداشت تمام دلایل یاد شده افغانی در افغانستان همجنسگرا پیدا نمیشود زیرا همجنسگرای افغانی برای همجنسگرایی خود آدرس ثابت ندارد و هر کار را که انجام میدهد بستگی مطلق با شرایط و امکانات حاضر در دست شخص همجنس یا چند جنسگرا دارد. گهی میدهد و گهی میکند، گهی بزور گائیده میشود و گهی هم بزور کسی را میکند، در صورت که چیزی نیابد پس از ناموس حیوانات هم دریغ نمینماید. اما اصل زندگی برایش همیش همان زندگی با نام و نشان افغانی میباشد نه بشکل رسمی همجنسگرا بودن زیرا تمامی این کار ها از برای کمی ها و کاستی های اجتماعی و نا امن بودن ابعاد مختلف زندگی جوانان در سرتاسر کشور صورت میگیرد که از جمله بیکاری، دوری از تربیه و تعلیم، نبود نظام حکومتی جوابگوه و در اخیر از همه مهمتر فقدان کلی غیرت، ننگ و ایمان اسلامی همگانی در جامعه امروزی افغانستان زیرا در هر منطقه ای که مجلس بچه بازی دائر میشود حتمآ مسجد و ملا وجود دارد اما بچه بازی در تاریخ خود در افغانستان با مخالفت سرتاسری، عملی و جشمگیر رو بر رو نشده است.

بنآ! برای نعمت سادات خوبتر میبود که خود را به حیث ریفورم کننده روند غلط و گد و ود همجنسگرائی کشور معرفی میکرد تا نمونه و رهبر زیرا در تاریخ کشور او اولین چهره است که همجنسگرای درست با آدرس دقیق میباشد.
[2] صدای امریکا آشنا: کمیسیون حقوق بشر درباره بچه بازی تحقیق میکند، http://www.darivoa.com/content/afghanistan-human-rights/1779991.html 

Tuesday, January 1, 2013

استراتیژی ملی مبارزه علیه فساد اداری و جنبه های رکود آن

یگانه استراتیژی از بین بردن فساد اداری در افغانستان در اوایل حکومت جدید از طرف حکومت سازان و سردمداران کشور این بود، که باید فساد را به طور منظم و زنجیره ای در قدم قدم کشور توسط اداره های حکومتی رشد بدهند تا اینکه مردم افغانستان از آن تا حد برخوردار شوند که دیگر از فساد بدشان بیآید و با تشریک مساعی دست از فساد بردارند. این استراتیژی ملی در قدم نخست مورد پسند تمامی گروه های جهادی، سیاسی و افغانهای از خارج برگشتگی قرار گرفت زیرا آنها به یک آواز آماده به عرضه خرمات ملی بودند و تمام عمر خود را در جنگ و مبارزه برای دفاع از نوامیس ملی و فرهنگ ملی گذشتانده بودند چه در خارج و چه در داخل کشور . اما افسوز هزار افسوز که ما در کشور خود افراد نوکر به خارجی ها را داریم مخصوصآ افغان های نوکر به ایران و نوکر به پاکستان که آنها با تطبیق برنامه های پاکستان و ایران رشد و پیشرفت استراتیژی ملی بزرگان این سرزمین مرد خیز و مرد کش و مرد افگن ما را بطی ساخت. در این زمینه چیزیکه برای کشور های دشمن ما وسیله خوب بود، نا امن سازی نقاط مهم کشور که با این راهکار خود رشد فساد اداری ملی را که برای آینده نونهالان و نوجوانان این سرزمین نقش خیلی بسزا و پر اهمیت را بازی میکرد، آهسته ساختند. دولت مردان ما تا هنوز نتوانسند که به خواسته های ملی شان برسند اما برای ما جوانان این وطن جای خیلی افتخار است که دارای سیاست مدار های خیلی با استقامت و کار آزموده هستیم و در این یازده سال گذشته همه شاهد هستند که این بزرگ مردان ما از هر نوع راه ها و روش ها دپلماتیک، سیاسی، فرهنگی و ملی برای رسیدن به اهداف والای ملی شان استفاده کردند. اما بدبختانه باید گفت که چالش های امنیتی که توسط افغانهای نوکر به خارجی در افغانستان ایجاد شد، دستاورد قابل حساب برای دشمنان ما میتوان باشد، زیرا ما نتوانستیم که مرحله اول مبارزه علیه فساد اداری را به پشت سر گذاشته وارد مرحله دوم شویم. اما کشور ما آهسته آهسته بطرف مقتدر شدن روانست و در آینده های نزدیک به کمک پروردگار متعال حکومت افغانستان قادر به تآمین امنیت سرتاسری در کشور میشود که در آنصورت رهبران و بزرگان حکومتی میتوانند مرحله نخست را در نقاط باقی مانده کشور هم تطبیق نموده بعد از آن وارد مرحله دوم و سوم شوند. یعنی از همه اولتر ما به امنیت ضرورت داریم تا که زمینه برای به تصرف در آوردن املاک باقی مانده این سرزمین برای سردمداران حکومتی محیا گردد و کسان که در ساحات نا امن بسر میبرند آنها هم به چشم سر مشاهده کنند و به دل و جان احساس کنند که فساد اداری بسیار چیز بد است که باید به ضدش مبارزه شود. هنگام که در سرتاسر افغانستان این احساس پیدا شود پس مبارزه واقعی به شکل گرفتن در میآید و آهسته آهسته عامشمول میشود و همه مردم از قوم محوری و زبانپرستی به سوی انسان محوری و خدا شناسی پناه برده بر ضد فساد اداری حضور قامت نموده بیخش را از فرهنگ بیرون میسازند. پس وظیفه و فریضه ملی و دینی ما جوانان هوشمند و بیدار افغانستان این است که در زمینه، دست کمک را برای آوردن امنیت سرتاسری به بزرگان ملی، سیاسی و حکومتی کشور پیش سازیم تا که بزرگان ما به خوبی بتوانند به اهداف والا و علای ملی (ملیتی)خود برسند و مردم شریف و نجیب ما را از رنج و درد برهانند.
محمد علی(سمیع) (2013, 02,01) 
بوداپست مجارستان.